دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت


گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری

یار مغلوب که در چنگ بداندیش افتاد


یاری آنست که نرمی کنی و لابه گری

ور به سختی و درشتی پی او خوای بود


تو از ان دشمن خونخواره ستمکارتری

کو هنوز از تن مسکین سر مویی نازرد


تو به نادانی تعجیل سرش را ببری